ابن ابوالخیر رازی. از علمای ریاضی و طبیعی. او راست کتاب البدایع به عربی در علم نجوم و کتاب نزهت نامۀ علائی مشتمل بر دوازده مقاله و مقدمه و خاتمه در علوم مختلفه بفارسی که پس از 477 هجری قمری بنام عضدالدین علاءالدوله و جمال المله خاص بک ابوکالیجار گرشاسف حسام امیرالمؤمنین کرده و کتاب روضهالمنجمین که بسال 466 هجری قمری بنام حکیم علی بن ابراهیم نوشته و کتابی دیگر بنام شش فصل دارد. وی معاصر حکیم عمر خیام و وفات او پس از 466 است. (از یادداشت مؤلف). رجوع به سبک شناسی ج 2 ص 52، 53 و159 و شرح حال رودکی ص 27 و فرهنگ فارسی معین شود ابومنصور پارسی. وزیر امیر بصره، پسرکالیجار دیلمی، ملک پارس و از مردم قرن پنجم هجری. رجوع به سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 114 شود
ابن ابوالخیر رازی. از علمای ریاضی و طبیعی. او راست کتاب البدایع به عربی در علم نجوم و کتاب نزهت نامۀ علائی مشتمل بر دوازده مقاله و مقدمه و خاتمه در علوم مختلفه بفارسی که پس از 477 هجری قمری بنام عضدالدین علاءالدوله و جمال المله خاص بک ابوکالیجار گرشاسف حسام امیرالمؤمنین کرده و کتاب روضهالمنجمین که بسال 466 هجری قمری بنام حکیم علی بن ابراهیم نوشته و کتابی دیگر بنام شش فصل دارد. وی معاصر حکیم عمر خیام و وفات او پس از 466 است. (از یادداشت مؤلف). رجوع به سبک شناسی ج 2 ص 52، 53 و159 و شرح حال رودکی ص 27 و فرهنگ فارسی معین شود ابومنصور پارسی. وزیر امیر بصره، پسرکالیجار دیلمی، ملک پارس و از مردم قرن پنجم هجری. رجوع به سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 114 شود
دهی است از دهستان سوسن بخش ایذۀ شهرستان اهواز. واقع در 42هزارگزی شمال خاوری ایذه. دارای 185 تن سکنۀ آن آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان سوسن بخش ایذۀ شهرستان اهواز. واقع در 42هزارگزی شمال خاوری ایذه. دارای 185 تن سکنۀ آن آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان حبلرود بخش فیروز کوه شهرستان دماوند. واقع در32هزارگزی فیروزکوه. آب آن از حبلرود تأمین می شود. سکنۀ آن 269 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان حبلرود بخش فیروز کوه شهرستان دماوند. واقع در32هزارگزی فیروزکوه. آب آن از حبلرود تأمین می شود. سکنۀ آن 269 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
این ترکیب در شعر زیر از مسعودسعد آمده است به معنی کیش کردن و گفتن ’شه’ یا ’شه شه’: بشاه او مرا دشمن اندرسپرد نکو دید خود را و ابله نبود که او آب و باد مرادر جهان همه ساله جز خاک و جز که نبود موجه شمرد او حدیث مرا به ایزد که هرگز موجه نبود چو شطرنج بازان وغائی نکرد مرا گفت هین شه کن و شه نبود. ؟
این ترکیب در شعر زیر از مسعودسعد آمده است به معنی کیش کردن و گفتن ’شه’ یا ’شه شه’: بشاه او مرا دشمن اندرسپرد نکو دید خود را و ابله نبود که او آب و باد مرادر جهان همه ساله جز خاک و جز کَه نبود موجه شمرد او حدیث مرا به ایزد که هرگز موجه نبود چو شطرنج بازان وغائی نکرد مرا گفت هین شه کن و شه نبود. ؟